سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه دردانشش اختلاف و دوگانگی نباشد . [امام باقر علیه السلام ـ در بیان معنای راسخان در دانش ـ]
 
پنج شنبه 91 مرداد 5 , ساعت 4:30 عصر

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمان الرحیم. و صلى الله علیک یا ولی العصر ادرکنا و السلام علیک یا سیدی و رحمة الله و برکاته.

قطاری سریع السّیر در حرکت است، مملو از مردمان گونه گون.

قطاری بی وقفه که حتی مسافران خود را در حال حرکت پیاده می کند!

و مسافران تنها اندک زمانی میهمان اند و به سرعت باید قطار را ترک کنند.

به درون قطار می رویم؛ چه هنگامه ای است! بازار های مکاره، خرید و فروشِ عمر و مشتریان مشتاق و غافل از عاقبت!

چنان سرگرمِ زرق و برق قطارند که اصلاً به پایان راه نمی­اندیشند!

تذکرات صاحب قطار را هم جدی نمی گیرند؛ انگار اصلاً نمی شنوند!

این قطار عمر من و توست.

چندی پیش، درمانده و رنجور از مشکلات، با کلماتی از قرآن رو به رو شدم؛ نمی دانستم به کدام سو روم:
? لِکلِّ قَومٍ هادٍ ?؛ چه پیام مهمی! دقت کنید.

خداوند برای همه­ی اقوام، همه­ی مردمان و در همه­ی زمان­ها یک هدایت­گر قرار داده است.

امام زمان علیه­السلام، موعود امت­ها، همان مولای دیر آشنای ما!

همان آقا و مولایی که اکنون نیز در میانِ ماست و ما را مراقبت و هدایت می کند.

به راستی چرا حضور و گرمی محبت امام زمان علیه­السلام در میان خود حس نمی­کنیم؟

مگر او هدایت­گرِ زمان ما نیست؟! پس چرا در تاریکی­های جهل در مانده­ایم و از نور وجودش بهره نمی بریم؟

چرا از صمیم قلب، خدا را نمی خوانیم که ما را ببخشد و او را برای ما ظاهر کند؟

چرا در مشکلات، هر دری را می کوبیم؛ به جز آستانِ او؟

چرا در دفتر عمرمان، صفحه ای با یادِ او جای نداده­ایم؟

چرا چرخه­ی زندگیمان، بی توجه به آن عزیز گردش می کند؟

مگر او امامِ زمانه­ی ما نیست؟! پس چرا زندگی با او را تنها برای دوران ظهور گذاشته­ایم؟!

چرا زندگی را با یاد او صفا و روشنی نمی­بخشیم؟ چرا جای او را در جمع خود خالی می­بینیم؟

نکند در حالی از قطار پیاده شویم که قلبمان حتی لحظاتی با مهر آن عزیز نتپیده باشد؟!

هم­قطارانِ عزیز! نکند هشیارانی لذت زندگی با او و گفت و شنود قلبی را چشیده باشند و ما...

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ